همین و دیگر هیچاندکی خورشید،کمی جریان هوا،تعدادی درخت، که فاصله را قاب میکند،آرزوی خوشبخت بودن،به اضافهی غم،روزها سپری میشوند،علم کماکان نامشخص و حقیقت هنوز قابل کشف است ...دیگر هیچ، دیگر هیچ... آری دیگر هیچ..... برچسبها: تکست, طنز+ نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۹ساعت 16:41 توسط محمد | , ...ادامه مطلب
بهترینم♥️خوب کن حالِ شبهایم رایک شب بخیر خشک و خالی از تومی تواند کاری با من کندکه احساس کنم امشبخوشبخت ترین آدمِ روی زمینم...حمیدرضا_عبداللهی برچسبها: حمیدرضاعبداللهی+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۹ساعت 23:28 توسط محمد | , ...ادامه مطلب
#فکر زندگی دشمن شما نیست، اما طرز فکرتان می تواند دشمن شما باشد...!, ...ادامه مطلب
وقتی بزرگ میشی خیلی از چیزایی که دوسشون داشتیاونجوری که بودند به نظر نمیان ... برچسبها: دیالوگ, تفکر+ نوشته شده در دوشنبه یازدهم اسفند ۱۳۹۹ساعت 0:5 توسط محمد | , ...ادامه مطلب
برمسیر احساسمدستی بکشپروانهها به شعرهاپَر میزنند..نیلوفرثانی برچسبها: نیلوفرثانی+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۹ساعت 23:30 توسط محمد | , ...ادامه مطلب
عشقچیزی شبیهِ توتکههایم رابهم می چسباندتن پر میزند از ستیغ تنهاییبه طراوتِ آغوش تودل میسپاردنیلوفرثانی برچسبها: نیلوفرثانی+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۹ساعت 23:37 توسط محمد | , ...ادامه مطلب
از سلمان فارسی نقل شده است : به خدا سوگند، از روزی که حضرت فاطمه زهرا (س) این دعا را به من آموختند آن را به بیش از هزار نفر در مکه و مدینه که همگی مبتلا به تب شدید بودند تعلیم دادم و همه آنها با قرائ, ...ادامه مطلب
دگر درمان دردش دیر شد دل چه زود از سِیر عالم ،سیر شد دل دل پیران جوان دیدم ولی من جوان بودم که ناگه پیر شد دل #شھریار, ...ادامه مطلب
, ...ادامه مطلب
ماییم و هزار درد تازهماییم و قنوتِ دست خالیماییم و همین اطاق کهنهبا زلزله های احتمالیبردار هلالِ داس ها رااز هیچ کسی شکایتی نیستما تکیه به کوهِ زخم داریماز هیچ قماش حاجتی نیستعلیرضا آذر, ...ادامه مطلب
قاصدک ها شانه خالی کرده انددوستت دارم ها توی دلم حیران مانده اندشاید هم راه خانه ات از حافظه باد پاک شده!هرچه هستکوهها هنوز مثل کوه ایستاده اندزمین هم همچنان گرد استآب هم از آب تکان نخوردهفقط انگار کس, ...ادامه مطلب
وقت آن شد که بیایی و سلامی بدهیبا لب بستهء خود حرف و کلامی بدهیای که لب بازگشایی به سخن از مهرتغنچه لب باز کنی،بوسه و کامی بدهیجان من! دیر کنی این دل پر خواهش منقهر کند،دست غریبه می و جامی بدهیتا به ک, ...ادامه مطلب
هوا کبود شد این ابتدای باران است دلا دوباره شب دلگُشای باران است نگاه تا خلأ وهم میکشاندمان مرا به کوچه ببر این صدای باران است اگرچه سینه ی من شوره زار تنهایی است ولی نگاه ترم آشنای باران است, ...ادامه مطلب
, ...ادامه مطلب
وقتی به چشم هایت نگاه می کنمبویِ خاک آفتاب خورده به مشامم می رسددر گندمزاری میان خوشه هاگم می شوم…چشم هایت بی هیچ مکثی چون تغییر بی پایان مادهبا درخشندگی های سبزگونشان همانند پرتگاهی ابدی اندهمان که ه, ...ادامه مطلب