926

ساخت وبلاگ
مادرش آلزایمر داشت

بهش گفت مادر یه بیماری داری،

باید بخاطر همین ببریمت آسایشگاه سالمندان...

مادر گفت : چه بیماری ای ؟

گفت : آلزایمر...

گفت : چی هست...

گفت : یعنی همه چیو فراموش میکنی...

گفت انگار خودتم همین بیماری را داری...

گفت : چطور؟

گفت : انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم،

چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی، قامت خم کردم تا قد راست کنی..

پسر رفت توی فکر...

برگشت به مادرش گفت : مادر منو ببخش...

گفت : برای چی؟

گفت : به خاطر کاری که میخواستم بکنم...

مادر گفت : من که چیزی یادم نمیاد

شب نوشته...
ما را در سایت شب نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabzadeh62o بازدید : 160 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 17:29