1111

ساخت وبلاگ
تا حالا شده بعد سال ها برگردید به خانه ای قدیمی که در آن بزرگ شده اید؟

در اتاق ها را یک به یک باز کنید و هوایشان را استشمام کنید...

داخل گنجه ها را بگردید و کلی چیزهای خوب و بد پیدا کنید.

من امشب همین حس را دارم.

حالا که بعد از حدود سه سال پسورد این وبلاگم را بازپس گرفتم و گفتم سلامی کنم.

این غزل تازه تقدیم تان. به زودی در کتاب جدیدم منتشر خواهد شد

چه حاجت است به این شیوه دلبری از من؟

تو را که از همه ی جنبه ها سری از من

درخت خشکم و هم صحبت کبوترها

تو هم که خستگی ات رفت، می پری از من

اجاق سردم و بهتر همان که مثل همه

مرا به خود بگذاری و بگذری از من

من و تو زخمی یک اتفاق مشترکیم

که برده دل پسری از تو، دختری از من    

گذشت فرصت دیدار و فصل کوچ رسید

دم غروب، جدا شد کبوتری از من

نساخت با دل آیینه ام دل سنگت

تویی که ساختی انسان دیگری از من

چه مانده از تو و من؟ هیزم تری از تو

اجاق سوخته ی خاک بر سری از من

چه مانده باقی از آن روز؟ دختری از تو

چه مانده باقی از آن عشق؟ دفتری از من

 

علیرضا بدیع

شب نوشته...
ما را در سایت شب نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabzadeh62o بازدید : 170 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1396 ساعت: 13:37