1173

ساخت وبلاگ
مگر می شود
بوی "تو" را داشت و
خاطراتت را بوئید و
تو نباشی و
اشک نباشد؟!!
واااای باز آبی پوشیده ای؟
چقدر به تو می آید این لباس
می دانی؟
آبی توئی وقتی عاشقی
همین...
آبی از تو رنگ می گیرد
مهربان
من که پا به پای تو آمده ام
فقط نمی دانم چرا این بار تنها رفتی؟
چقدر گفتم که بیا و نرو؟
چقدر گفتم حالا که می روی زود بیا!
وقت رفتن یک آن ایستادی
در ازدحام نگاه ها، نگاهم کردی
دستی تکان دادی و
آرام رفتی..
پشت این شعر مردی می گرید...

"بهمن زارع"
شب نوشته...
ما را در سایت شب نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabzadeh62o بازدید : 176 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1396 ساعت: 6:42