1257

ساخت وبلاگ

1)

عشق
نام دیگر تو بود
وقتی خواب شیرین داشتن ات را
از سر این فرهاد گرفتی
حالا همه ی غروب های دنیا
پشت این کوه تنهایی می افتد.
 

2)
تو می روی
این شهر غریب تر از هر روز
آلوده تر از تنهایی
آدم هایش
در پشت یک پنجره پر از انتظار
خفه می شوند
تو می روی
دلتنگی
خودش را توی کافه ها
دود می کند
تو می روی
و شهر و پنجره ها و آدم ها را
روی آخرین سطر این شعر
حلق آویز می کنی.

3)
امروز
باران داشت
عشق داشت
آبنبات چوبی داشت
به خانه آمدم
تو اما
توی قاب عکس هم
چیزی جا نگذاشته ای
این دلتنگی
تمام اتاق را
خالی کرده است.

 

 

"میلاد کاشانی"

 

شب نوشته...
ما را در سایت شب نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabzadeh62o بازدید : 167 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 23:03